جدول جو
جدول جو

معنی پرک بیتن - جستجوی لغت در جدول جو

پرک بیتن
کنایه از: ناز کشیدن، کسی را تحمل نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پره بستن
تصویر پره بستن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، برای مثال از سواران پره بسته به دشت / رمۀ گور سوی شاه گذشت (نظامی۴ - ۵۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ خَف ف)
آنکه نظری پاک دارد، آنکه عمل کسان را حمل به صحّت کند:
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاکان و پاک بینان بین،
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
از کسی جانب داری کردن، اصابت کردن، به مقصود رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمن کوبیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شروع کردن، آغاز شدن، سرپوش برداشتن از چیزی، فرا گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
هدف گیری درست
فرهنگ گویش مازندرانی
چروک شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی ریزی کردن، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل دوستن
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشتن، پس گرفتن، قبول کالای پس آورده
فرهنگ گویش مازندرانی
دست کم گرفتن، آسان گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شانه کردن و باز کردن موی درهم شده
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخیدن، گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرکین شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کثیف شدن، جرم گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع شدن سرشاخه ها در نهر و جوی آب، دعوای سگ ها
فرهنگ گویش مازندرانی
عبرت گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
افتادن، شکست خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: از کسی حمایت دروغین به عمل آوردن، کنایه از: خوشحال
فرهنگ گویش مازندرانی
آلوده به بوی مرغ بوی گوشت خام، پلک زدن ناخواسته و غیرارادی، زمانی به اندازه ی یک چشم به
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، به پرواز درآمدن، پرواز کردن، پر زدن، پر درآوردن
فرهنگ گویش مازندرانی